-
پنجرهء چشمای تو وقتی به چشمام وا میشه
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:05
پنجرهء چشمای تو وقتی به چشمام وا میشه نمی دونی تو وجودم که چه غوغای میشه لحظه ای که تو با منی آتیش به جونم میزنی گور میگره جون وتنم وقتی که میگی با منی نه می تونم بگم برو نه می تونم بگم بمون آخه من اینجام رو زمین تو ولی اوج آسمون بیشتری از یه آرزوفراترازیه خواستنی عشق تو تو خون من این عشق ناگسستنی وقتی که چشمات خیس...
-
طلسم وباید بشکنیم ماهم بشیم مثل همه
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:04
طلسم وباید بشکنیم ماهم بشیم مثل همه حال که بی وفای ما بی وفا تر از همه هیچکسی غیر از خود مابه داد ما نمیرسه عاشقی هاروهم دیدیم به هوسه یه بار بسه عاشقی تو دورهءما والا سروته نداره چیز به این بی ارزشی چهچه و بهبه نداره کویر خشک دلمون دیگه زدهزار ترک غم دیگه بسه نازنین هر کی نمونده به درک چاکر هرچی با مرام مخلص هرچی با...
-
ساغر مستی من
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:04
ساغر مستی من همهءهستی من مثل یه کبوتر عشق نشستی ای دل من همهءبود ونبود بهترین شعرو سرود تو عزیزی واسهءکویر قلبم مثل رود شب روزم سازوسوزم خط به خط غزل غزل تورو خوندن با تو موندن دل به دل بقل بقل تو به شیبایی عشقی نه ذلالی نگام همسفر با من دیونه تا انتهای راه ساغر مستی من همهءهستی من مثل یه کبوتر عشقی نشستی دل من...
-
شعر هر کی رو می بینی یه جوری شاکیه از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:03
هر کی رو می بینی یه جوری شاکیه دنیا رو بی خیال بابا کی به کیه بی خودی غم نخور خودت وگیر نده عمرتو دست لحظه های پیر نده عمر دو روز نزار بسوزه یک کاری نکن دلت چشمشو به در بدوزه گریه رو بس کن حال وروزت عوض کن اسب سیاه قصه تو تازه نفس کن تا وقتی نبض قلب تو می خونه آواز بدون میشه هر تمومی بشه آغاز هر روز که از خواب پا میشی...
-
شعر نمی دونم که تورو نفرین کنم یا این دلم از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:01
نمی دونم که تورو نفرین کنم یا این دلم نمی دونم که تو حل مشکلی یا مشکلم با تو عاشقانه بودم پس چرا حسرت یه روز عشق موند به دلم با تو شاهنامه بودم نه یک غزل با تو رودخونه بودم نه یک قنات یهروزی من وتو بودیم حالا من وتنهای ویک عمر خاطرات تو رفتیوسهم ما سفر شد دل آروم ما دربدرشد ندونستم چرا مرغ عشقم توی عاشقی بی بال وپرشد...
-
شعر گفتم نرو پر پر میشم از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:00
گفتم نرو پر پر میشم گفتی می خوام رها بشم گفتم آخه عاشق شدم گفتی می خوام تنها باشم گفتم دلم گفتی بسوز گفتی یه عمری باز هنوز گفتی پس عمرم چی میشه گفتی هدر شد شب روزآی دلم گفتم آخه من داغون میشم گفتی به من خوش میگزره گفتم بیا چشمای تو گفتی آخه کی میخره گفتم منوجنس میبینی گفتی آره بی قیمتی گفتم یه روز من کسی بودم با من...
-
........... از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:59
ازمن میپرسن که چرا مشکی می پوشی بایدجوابی می دادم که ثابت کنه مشکی برای من یه اعتقاد نه یه شعار پیراهن مشکی من از غم نیست حرفای نگفتهء من کم نیست من واسه خودم یه قانونی دارم توی قانون ما هرکسی که عاشق نباشه آدم نیست پیرهن مشکی من رنگه شبای عشقمه نه ستیزه نه گریزه نه سقوط وماتمه پیرهن مشکی من صداقت ازنوع عشق تنها رنگ...
-
شعر قسم به چشمات بعد ازاین از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:58
قسم به چشمات بعد ازاین جز تو گلی بو نکنم جز به تو به خوبیات به هیچکسی خو نکنم قسم به اسمت بعد از این تنها نذارم بعد از این اسم تورو داد میزنم تا دم دمای آخرین قطره به قطره خونمو یکجا به نامت می کنم دل خوشی های دنیارو خودم به کامت می کنم می برمت یه جای دور میشم واست سنگ صبور برات یه کلبه می سازم پرازیه رنگی پر نور روح...
-
شعر نفس نفس از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:57
نفس نفس دون دون در پی آرزوهامون نه روز داریم نه شب داریم بی هدف نگاهمن ما که می خواستیم دنیارو تو دستامون برده کنیم ببین چه جور برده شدیم تو دست پست دنیامون دنبال میزو صندلی آتیش می دیم به هر دلی چقددلم کرده هوای خونه های گاه گلی عاشقیا بی قیمته عشق دیگه بی حرمته تو دورهءدوزکلک دیونگی غنیمته دروغ ونیرنگ کلک بازار داغ...
-
........... از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:56
من از هزار سال خستگی از کنج زندون اومدم دلم کویر غربته به عشق بارون اومدم غرور تیکه تیکمومی خوام که مرهم بزارم غصه های یه عمرمورودوش عالم بزارم من پی دست پاکیم دوباره قلب پیرمو پاک کنه ورها کنه رویاهای اسیرمو می خوام که از یاد ببرم هرچی ازم گرفته شد می خوام فراموش بکنم هر چی که رشتم پنبه شد خندهءتلخ آدما همیشه از دل...
-
شعر بریم یه جای که فقط... از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:55
بریم یه جای که فقط منوتو باشیمو دعا یه جای اندازهءما به قدر ما نوروهوا یه جای که فرصتمون کم نباشه نفس درش سم نباشه نفرت از دم نباشه لقمه نون حلالوپاک سبزه موی گلدون وخاک گل به باغ حوض وچمن خداوعشقوتومن دوای دردا ناله نیست دردا باید درمون بشن جونه پیر شدن بسه پیرا باید جون بشن بریم یه جای که دیگه بی کس و عاجز نبینیم...
-
شعر نه دل خوشی برای من از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:54
نه دل خوشی برای من نه عشقی تو وجود تو نه حتی یه احساس قشنگ تو عمق تاروپودتو حرفای عاشقونه هم گمشده تو حرفای تو از ته قلبت نمی یاد دوست دارم گفتن تو برات حقیرو پوچ شده این تن بی ارزش من اشکی تو چشمات نمی یاد با هق هق وبارش من برات نگین الماسه هرکسی اما غیر من حرف همه مقدسه اما نه من
-
شعربازم من بازم تو از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:52
بازم من بازم توباز ازنو روی یک خط ویکجاوباهم تواونجا من اینجا دو نزدیکواما دوریم ازهم نه توحرف من نه من حرف تو می خونی می خونم نه توقصدمن نه من قصدتو میدونیومی دونم نبودت یه درده بودنت یه درده شدم واسهءقصه یه اسیرو برده نه تومنومی فهمی نه یه روحو رحمی بگو عاشقی برگرده کی میگه عشق عذابه کی میگه خوشی تو خوابه چرا نمی...
-
شعر خندهای زورکی از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:51
خندهای زورکی اشکای یواشکی شب وروزی بی هدف لحظه های الکی ساعتای پر سوال دل خوشی هاتو خیال حسرت پرنده ای دل که نداره پروبال این دوروز زندگی طی شده تو کهنگی میدونم دیگه بریدی تو هوای خستگی میدونم خسته شدی مرغ پر بسته شدی میدونم طاقت نداری واسه سوز تشنگی دل خوشی ها یه لحظه به خندش نمی ارزه از همکس طلبکار یه دنیا زیر قرضه...
-
شعر بغض نکن بهار من بغض تو آبم میکنه از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:48
بغض نکن بهار من بغض تو آبم میکنه گوله اشکای چشات خردوخرابم میکنه بغض نکن که قلب من تو سینه پرپرمیزنه آخه اون چشمای تو تموم دنیای منه تو چشات که اشک میاد یه جورای دیونه میشم صد هزار آبادیم باشه یه ویرونه میشم دست تو تو دستمه دیگه مهم نیست چی کمه بغض نکن که بغض توآتیش به جونم میزنه وقتی اشک تو چشماته دنیا سرم خراب میشه...
-
شعر خودم میخوام دلم راضی نمیشه از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:45
خودم میخوام دلم راضی نمیشه خودم میخوام دلم میگه نمیشه تو از من دور شدی واسه همیشه خودم می خوام دلم راضی نمیشه هرچی به دل میگم دل میگه بسه میگه درهای عاشقی روبسه میگه فکر نگنی هنوز نشسته خودم می خوام ولی دل می گه بسه دلم میگه که خواستنت فریبه نگاهام دیگه با نگات غریبه نمی خوادکه دوباره دربدرشه آخه دلم هنوز پاک ونجیبه...
-
خودموگول میزنم توی زرنگی از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:44
خودموگول میزنم توی زرنگی نمی خواستم ببینم دل سنگی می دیدم داشتی یواش یواش میرفتی اماخواستم خوش باشی توی زرنگی هی می گفتم دل خوش فردا می مونم واسه خوندن توبودی تنهابهونم هی مگفتم به خودم همش خیاله همی این حرفایه شوخی میدونم تو چشات برقی نبود مثل گذشته تازه فهمیدم از این حرفا گذشته من همونیم که بودم توداری عوض میشی من...
-
شعر پنهون نکن فریبتو از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:42
پنهون نکن فریبتو می خندی اما زورکی نگاهت از من خالی بهانهاتم الکی تو دیگه مارو نمی خوای این از نگات مشخصه من می دونم دستای من به دست تو نمیرسه فریب حتی گریهاتولحظهاتوبدوناتوموندناتوخواستنات دیگه گولم نزن دروغ نگو نگو که قلبت با منه نگوکه لحظه لحظهات فقط واسه من میزنه چقدر ساده بودم توی این همه تورونشناخته بودم تواین...
-
شعر تو می تونی منو از پا دراری از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:42
تو می تونی منو از پا دراری تو می تونی که اشکم در بیاری فقط توی که می تونی عزیزم منو عمری توی کما بذاری تو می تونی که روحم رو بپاشی تومیتونی دوسم نداشته باشی آره توی که می تونی عزیزم بری لحظه ای یادما نباشی ولی خوب میدونی نمی تونی بگیری از دلم هواتو ولی خوب میدونی نمی تونی بگیری از من خاطراتو تومی تونی نبینی خستگی هام...
-
شعر یادی نمیکنی ز من از رضا ضادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:41
دلم برات تنگ عزیز یادی نمیکنی ز من دارم دیونه میشمونمی بینی نیاز من من دلم برات تنگ عزیز یادی نمیکنی زمن دارم دیونه میشمو نمی بینی نیاز من میخوام ببینمت ولی فاصله از من تا خداست خودم هزارو یک طرف همه حواسم به شماست وقتی نمی بینم تورو چشمامو واسه کی بخوام نفس برام سمی شده هوارو واسه کی بخوام انگا نه انگار که دلی برای...
-
شعر وقتی رفتی همچیم رفت از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:40
وقتی رفتی همچیم رفت همهءدل بستگیم رفت شب روز من یکی شدحتی حس زندگیم رفت دیگه بی تو مرده بودم حرف مردم شده بودم توی خواهش نبودت تو خودم گمشده بودم وقتی رفتی تازه فهمیدم کی بودی واسهءمن تپش زندگی بودی وقتی رفتی دیگه اون پنجره خالی وقتی رفتی آره رفتی وقتی رفتی از تو مونده یادگاری واسهءمن جزء بیقراری خنده رو لبام اما از...
-
زورکی نخندعزیزم از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:39
زورکی نخندعزیزم میدونم اومدی بازی نمیخوام این آخرین بازی زندیگم ببازی خودت راهت کنه فکر کن که جبران گذشتست از منم می گذره اما به دلت چاله نسازی اومدی بشکنی بشکن از من ساده چی مونده قبل تو هرکی بوده تمام تاروپود سوزونده توام ازیکی دیگه سوختی می خوای تلافی باشه بیا این تو دل وباقی احساسی که مونده دل ما اونقده پارست...
-
زورکی نخندعزیزم از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:39
زورکی نخندعزیزم میدونم اومدی بازی نمیخوام این آخرین بازی زندیگم ببازی خودت راهت کنه فکر کن که جبران گذشتست از منم می گذره اما به دلت چاله نسازی اومدی بشکنی بشکن از من ساده چی مونده قبل تو هرکی بوده تمام تاروپود سوزونده توام ازیکی دیگه سوختی می خوای تلافی باشه بیا این تو دل وباقی احساسی که مونده دل ما اونقده پارست...
-
شعر نرو از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:38
نروتوهم مثل من نمیتونی دوم بیاری نروتوهم مثل من تو غصه کم میاری نرو آهانرو نروتوهم می پوسی می میری بی من نرو توهم طاعون غم میگیری ای من نرو آهانرونرو نرو توکه می دونی من بی توتوبی من یعنی حسرت توکه می دونی بی جواب می مونه عشق وعادت تو که میدونی کم میشم تو که میدونی کم میشی توکه میدونی هم آغوش غم میشی نرو آهانرو بری...
-
شعراین غم که تو صدام از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:36
این غم که تو صدام زخم شب گریهام یاد یه عشق کهنست که هنوزم باهام با ماکه راه نیومد این روزگارنامرد صدای من به جز تو رو هر دلی اثر کرد غصه واشک وحسرت اول مشق عشقه حالا همه می دونندکه مشکی رنگ عشقه کاش که می شد یه روزی بشی تو مهربونم سربزاری رو شونم خودم برات بخونم دلم برات تنگ شده جونم میخوام ببینمت نمیتونم بین ما...
-
از تموم دنیاو دار ندارش از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:35
از تموم دنیاو دار ندارش شونهاتو کم دارم برای بارش زخمی خنجر زهر آگین یارم تو که تازه اومدی تنها نزارم به چشام خوب خیره شو ببین چه پیرم من دریاب خوب من دارم میمیرم دیگه حتی نای نیست برای گفتن خیلی وقته تو سکوت غم اسیرم یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روح و تنم برای یک لحظه خوشی به هر دری درمیزنم برگردن عمر رفتموحتی...
-
شعر قربون برم خدارو از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:34
قربون برم خدا رو دنیا چقدرکوچیکه مرزدیروزوامروزقدریه مو باریکه چه خنده دار حالت دلم برات می سوزه برگشتی که چی بشه فکر کردی که دیروزه اون روزی که می رفتی اشکام چه ریزه ریزه ببین حالا چه جوری اشکات داره می ریزه بی تفاوت می رفتی پیش تو می شکستم حالا تو می شکنیوبی تفاوت نشستم اون روزی که روزت بودروزام بد گرفتی حرفات تو...
-
شعر باختی از رضا صادقی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 14:32
هنوز حرفای نا گفته دارم گوش کن تو ام این زهر تلخ نفرت و نوش کن آره تو راست میگی عشق بچه بازی نیست همون بهتر بری مارم فرامش کن توابروی عاشقی رو پاک بردی دارم جدی می گم برای من مردی چقدساده بودم که باورت کردم عزیزم بودی وخونم میخوردی تو که بریدی ودوختی وبهونه ساختی اما بدون که تو عاشقی باختی عشقوچه ارزون مفت فروختی...
-
محسن یگانه : آی خدا دلگیرم ازت
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 19:14
آی خدا دلگیرم ازت ... آی زندگی سیرم ازت آی زندگی میمیرمو عمرمو میگیرم ازت این غصه های لعنتی ... از خنده دورم میکنن این نفسای بی هدف ... زنده به گورم میکنن چه لحظه های خوبیه ... ثانیه های آخره فرشته ی مردن من ... منو از اینجا میبره آی خدا دلگیرم ازت ... آی زندگی سیرم ازت آی زندگی میمیرمو عمرمو میگیرم ازت چه اعتراف...
-
شعر بسیار زیبای ((رفتم که رفتم )) از جهان
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 16:18
از برت دامن کشان ، رفتم ای نامهربان از من آزرده دل ، کی دگر بینی نشان رفتم که رفتم ، رفتم که رفتم از برت دامن کشان ، رفتم ای نامهربان از من آزرده دل ، کی دگر بینی نشان رفتم که رفتم ، رفتم که رفتم از من دیوانه بگذر ، بگذر ای جانانه بگذر هر چه بودی ، هر چه بودم ، بی خبر رفتم که رفتم رفتم که رفتم شمع بزم دیگران شو ، جام...