-
شعر هم قفس با صدای شاهین نجفی
جمعه 1 بهمنماه سال 1389 10:14
حس عجیبی دارم حس غریبی که هروقت پا میزارم تو خیابون بین آدمام صبرم تموم میشه وقتی که میچشم طعم غصت حس میکنم میفهمم تورو، سخته غربت دور از ایرانی داری تو سینه رنجی، میدونم من که تو وطنم نمیدونم از چی میسوزم همه کسو همه نگاهارو منفی میبینم هر روز تو دلم یه غمی دردی میریزم غمی که باعث تنهای صدام تو جّو این همون...
-
اهنگ پیاده می شم از یاس
جمعه 1 بهمنماه سال 1389 10:12
صورت خسته نگران، بی آرامش و مریض که قایم شده بود زیر آرایش غلیظ زخمی از خاطرات تلخ دیروز چشم میدوخت به خیابون سرد بی روح با تحمل سنگینی نگاه آدما ادامه میداد او به راه ناتمام و اولین بار برای آخرین راه هه بهتره بگم که آخرین چاه تنها، دو دل ، تو فکر و با تعجب دنبال چی بود؟ پول یا توجه؟ تو روزگاری که هر کسی دنبال...
-
شعر مبارک باشه ارمین 2afm
پنجشنبه 30 دیماه سال 1389 20:18
چه لاک خوش رنگی چه آرایشی داری چه دوست پسر خوبی چه آرامشی داری وقتی تو ای اف امی نیس دیگه به تو فکر کنه روزی صد بار زنگ بزنه تو رو چک کنه راستی شنیدم تو دیگه از ما خسته شدی شنیدم به یه کسه دیگه ای وابسته شدی به دوست پسر جدیدت مبارک باشه اصلا مگه میشه سلیقه ی شما بد باشه میگن خیلی راحت خوشی خب خدارو شکر یکیم پیدا شد و...
-
شعر ارمین2afm چیه چیزی شده
پنجشنبه 30 دیماه سال 1389 20:12
چیه چیزی شده ؟ چرا ساکتی ؟ / دوست داری من نباشم تا کنارت بشه کی؟ شنیدم از من دلسرد شدی به تازگی / شادی ها تو تقسیم میکنی با یکی دیگه که دوستش داری و تو روش حساسی / روش داری عقاید خیلی شیک و وسواسی انقده اونو میخوای که اگه با اون بودی/ و منو اتفاقی جایی دیدی نشناسی گفتم غرورم هم زیر پاهات بزار له بشه / رفتی نذاشتی حتی...
-
تو با منی هرجا برم
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:30
تو با منی هرجا برم اسم تو بند جونم عشقت نمیره از سرم تو پوست استوخونم یه دم اگه نبینمت یه دنیا دل تنگت میشم نگاه دریای تو آبی روی آتیشم واست دلم واست تنم واست تمام زندگیم از تو دوباره منع شدم با تو تموم شد خستگیم نم نم بارون چشام گواه عشق پاکم همنفس قسمت من دوستت دارم یه عالمه قشنگترین خاطرهام با تو از تو گفتنه آرامش...
-
بابا بی خیال دیگه ناز کردنم حدی داره
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:29
بابا بی خیال دیگه ناز کردنم حدی داره ما که رفتیم بعد ما میدونی کی دوست داره روت کم کن دیگه توفه ام که نیستی به خدا تمومش کن افه هاتو بس کن این همه ادا مگه ما چی کم گذاشتیم از مرام ومعرفت که تو اینجور با ما بد تامی کنی بی معرفت گفته بودم نفسی برام میرم تا آخرش نفسی که حرمتم رو بگیره میبرمش راستشوبخوای دیگه خسته شدم رک...
-
دلم برات تنگ شده جونم
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:29
دلم برات تنگ شده جونم می خوام ببینمت نمی تونم بین ما دیوارای سنگی حاصل یک عمرمی دونم بغض ترانموشکستم می خوام بگم عاشقت هستم توعین ناباوری شب خالی گذاشتی هر دودستم توبودی تمام هستی ومستی وراستی وتمام قصهءمن تو بودی سنگ صبورم ونگاه دورو ولبهای بستهءمن نیمه شب از خوابم پا میشم نیستی پیشم باز دیونه میشم دوری تو تیشه زد به...
-
بده دستاتوبه دستم
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:28
تا با هم کلبه بسازیم کلبه ای پراز من وتو ازمن وتو ما بسازیم دور بشیم از همه مردم واسه درد هم بمیریم با ستارها بخوابیم با ترانه جون بگیریم کلبه ای اندازهءعشق باغچه ای وحوض وگلدون سرتوباشه رو شونم مثل لیل مثل مجنون توبشی مادر گلها من بشم بابای بارون من واسهءتوواسه من کلبه ای می خوام که تو باغچه اش پر باشه از یاسمن...
-
کاش که بودی ومی دیدی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:27
کاش که بودی ومی دیدی ذره ذره جون سپردم دوریت برام یه سمه یه سمه قطره قطره میموردم کاش که بودی نمی ذاشتی که من واز من بگیرن کاش که بودی نمی ذاشتی گلای باغچه بمیرن آرزومه که یه روزی توی کلبمون من وتو پای دل هم دیگه پیر شیم فقط وفقط من وتو آرزومه هردوباهم سقف کلبمون بسازیم زیر سقف آرزوها به همه مردم بنازیم کاش می شد...
-
یه کاری کردی به قلبم
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:25
که بدونت حتی مردم سخته حتی بی تو خوندن لذت از زندگی بردن کاری کردی که از یاد نمیری حتی یه لحظه دردعشقت کرده پیرم اماباورکنه می ارزه دیدن توگرچه از دورواسه من یه جور امید یه چیزی مثل جادوکه بهم بهای میده این مهمه که می دونم واسه من چقدرعزیزی من که جام عشق دادم چه بنوشی چه بریزی یه کاری کردی به قلبم که بدون تو حتی مردم...
-
عشق شیرینش مرافرهاد کرد
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:25
او بیامدمرغ دل راازقفس آزاد کرد او بشد لیلاومامجنون روی ماه او قلب ویران مرا آباد کرد نام شیرنش تمام تلخی عمرم زدود قبل ازاودنیابرایم اینچنین زیبانبود بعدازاوهم زندگی هست ولیکن تلخ تلخ بعد ازاواین زندگی دیگرچه سود با نظاره با اشاره به تو میگم که دلم عشق توداره می ترسم ندونیوپیمونهءعمرمنم دوم نیاره می ترسم نخونی آخر...
-
دلم برات تنگ شده خیلی وقته
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:24
لحظهءدوری از توخیلی سخته نمی دونی چه تلخه بی تو بودن چه معنی داره بی تو شعر سرودن دلتنگیام فراونه دل بی تو داغونه دنیابااون بزرگیهاش بی توبرام یه زندون هوای چشمام بارونه هیچکس وجزتوندارم که سررو شونش بزارم بازمثل ابربهارواسش یه دنیا ببارم سرروی شونش بزارم به سر هوای تودارم اینجوری داغونم نکن من که اسیر عشقتم...
-
دوتاقلب ودوتالبخند
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:24
دوتاعشق ودوتادلبر دوتامهرودوتااحساس دوتاباغبون گل یاس دوتا رمزعشق مابوداون دوتای که زیاد بود اماانگاراوندوتابنددست پست بادبود دوتاروتنهاگذاشتی کندی هر چیرو که کاشتی واسهءرمز دوتای عشق حرمتی به جا نذاشتی چقد با تو گریه کردم چقده گفتم که خستم چقده گفتم بهارم پای عهدمون نشستم نم نم بارون چشام هم میخوندی هم می دیدی حاله...
-
گفتم شاید ندیدنت از خاطرت دورم کنه
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:23
دیدیم ندینت فقط میتونه که کورم کنه گفتم صداتونشنوم شاید که از یادم بری دیدم که تو گوشام جز صدات نیستش صدای دیگری ندیدن ونشنیدنت عشقتوازدلم نبرد فقط دونستم بی تودل پرپرشدوگمشدومرد بعداز سکوت لحظه هام حتی یه غنچه گل نداد همش می گفتم با خودم نکنه بمیرم ونیاد این روزامحتاج توام من نمیگم دلم میگه فردا اگه مردم نیای چه...
-
بتاب ای مه تابان
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:21
کجامیره شتابان بمون که شب درازه واست اومد یه مهمون منم مهمونت امشب نزار دلم برنجه نمی خوام گنج عالم همین نورت یه گنجه بتاب دلم گرفته بتاب خندهارفته نمی دونم چی اومد سر دل اینجوری مرده بتاب تاریکه صاحل بتاب تاریکه این دل دیگه خونه سوت وکوره توباش نوری به منزل بتاب ای بتاب ای بتای ای مه تابان بتاب ای مه تابان کجا میری...
-
جملهءمن عاشقم این روزا تکراری شده
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:21
یه بهونه واسهءگزاربی کاری شده عاشقی گمشدوعشق دیگه اون هویت قدیمونداره فکر نکن که عاشقی یه لحظه خیره شدن روزوشب نالیدنه سوگلیم خوابیدن رنگ وزیبای ملاک عشق نیست عشقی که ازرنگ وزیبای بیاد اون عشق نیست یه نسیم گذرونه عاشقی سوز درونه عشق مثل پر پروانه لطیفه مثل شبنم پر پاکی مثل دریا وسیع سر به زیروبی رقیبه خیلیا فکر مکنن...
-
گل سنگه گل سنگه
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:20
دلم واسهءگلم تنگه گل پونه گل پونه دل بی تو توزندونه گل لاله گل لاله دلم بی پروبی باله گل مریم گل مریم سهر پی تومی گردم گل یاسمن گل یاسمن شبا شوق دل وتوبامن گل شبوگل نازم واست ترانه می سازم من وسجاده وگل روز من ولاله ورازونیاز من وطلوع تازهءنور من وبلبل سنگ صبور منم فرهاد کو تیشه شب من کی سهر میشه من ودو عاشق زرین من...
-
قاصدک آنچه خبرآوردی
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:19
ازکجا ازکه خبرآوردی خوش خبر باشی امااما گردناباور من بی ثمر می گردی انتظارخبری نیست مرا نه زیاری نه زهر یاردگر بروآنجا که بودچشم وگوشی باکس برو آنجا که تورا منتظرند قاصدک دردلمن همه کورندوکرند دست بردار ازاین در وطن خویش قریب حاصل تجربه های همه تن بادلم می گوید تودروغی تو دروغ تو فریب توفریب راستی آیا جای خبری هست...
-
یکی دست گل واسش دل خوشیه
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:18
یکی عادتش برادر کوشیه یکی زاغ مردوموچوب میزنه یکی از داغ دلش جون می کنه یه نفر خواب روتخت نقره کوب یکی حیرون روی دریای جنوب یکی زندگی روزیبا می بینه یکی اماخودشوتنهای تنها می بینه آره این رسم میون آدما یکی داروغو یکی داروغه شه نمیشه رسمشون وعوض کنی اگه حتی آسمون وارونه شه حالا حرف منبا اون دسه ای که هنوزعاشقنویکه سوار...
-
تو همه چارهءمن
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:17
من همه بیچارهءتو تو همه پارهءتن تن همه آوارهءتو توخودت شوق منی شوق منم دیدن تو شاهد اشک منی من مست خندیدن تو نه میادبه جون من شادومادش بشه دلت همیشه شعروصدام کم میاره تو گفتنت اگه از دنیا کمی به قیمت جون بزارم کاش می شد خندهاتو پشت نقابی بزارم یک کلام ختم کلام برق نگاهی نداری حالا دستم بگیر دیگه آبرو نریز
-
هنوزم کوچهءدیوارمابوی توداره
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:16
نگاهاوبوسه های شب رویاد من میاره شب میلاد من بودوتوهم بودی دوباره شبی تاریک وچشمای توتک ستاره تموم دنیاوبزرگی هاش فقط یه کوچه تموم کوچه پنجره هاش شاهد ما بود گرفتم دستتوگفتی با چشمات عاشقم هستی آخه چشمای ناز تو برام آسمونا بود همه روح ودل جونم کلیدقفل زندونم دل تو عمریه خسته است تو چشمات اینو می خونم مسه ابر مسه بارون...
-
ما چون دو دریچه روبروی هم
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:15
آگاه زهر بگومگوی هم هرروز سلاموپرسش وخنده هر روز قرار روز آینده عمر آینهءبهشت اماعمر می شد شب روز پیروهی کوتاه اکنون دل من شکسته او خسته است زیرا یکی از دریچه ها بسته است چون مهر فسون نما جادوکرد نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد ما چون دو دریچه روبروی هم آگاه ز هر بگومگوی هم هر روز سلام وپرسش وخنده هرروزقرار روز آینده
-
نمی تونم نمی تونم خنده کنم
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:14
دلم رو از خوشی آکنده کنم آخه تنهام آخه تنهام یه آشنا سنگ صبویه کس می خوام دیگه دارم خفه میشم نفس می خوام آخه تنهام آخه تنهام توی دل صحرا عمق دریاپی توگشتم وندیدمت روی خط کتابوتوی تب وتابا پی توگشتمو ندیدمت تا اینکه دونستم دنبال تو باید با چشم دل می گشتم تا وقتی خدا جون ضامن امیده توی صاحل می گشتم آره دیگه دونستم که تو...
-
نه به فردایی پر ازخاطره می اندیشم
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:14
نه به دنیای پر ازحادثه می اندیشم نه به خویش ونه به آری نه به پایز وبهاری نه به امواج پر ازآینه می اندیشم نه به این بار گران نه به این آب روان نه به این ونه به آن به تو می اندیشم نه به تخت ونه به زینت دل نبستیم بر زمینت نه به جان و نه به این تن به تو می اندیشم گل من با تو عاشقم همیشه توی برگ وتوی ریشه کردی ای سادهءعاشق...
-
اونی که یه عمر ایستاده منم
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:13
اونی که واسه تو جون داده منم اونی که می گردو می خونه واسه مردم تو غمش شاد منم اونی که قلندر شهرو کارش به کسی نیست توی این شهر به این بزرگی یک همنفسی نیست اونی که ندیده جز تویاوروهمدم مونس جز توای خدای خوبم تو وجود من کسی نیست اونی که همیشه همرازدلم بود تویی اونی که فقط دلم پیش تو آسود تویی اونی که به خاطرت با همه...
-
لب دریا رو به موجا
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:12
رونیکمت تک وتنها تورویا با خیالت زندگی رو زنده هستم لب دریا عین موجا باز به یا دت می خوروشم تا بفهمی خیلی وقت اینجا منتظر نشستم لب دریا انتظارت چه قشنگه همهءعمر انتظارت چه قشنگه دریا بازم منوفریاد می زنه میگه خشکی جای موندن دیگه نیست بیا دریای شو تا ماهی باشیم آخه ماهی تو آب زندونی نیست لب دریا انتظارت چه قشنگه...
-
واسه موندن دیگه دیره نگو نه
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:12
دلم از عاشقی سیره نگو نه باغچهءسبز دل عاشق من دیگه هم رنگ کویره نگو نه اون زمون عاشقیتو جونی کردی اما حالا دیگه پیره نگو نه همیشه دروغ میگی وقتی که میشم توی چشمای تو خیره نگو نه می دونی حسی که محتاج تو بود داره کمکم میمیره نکو نه یه روزی گفتی می خوام برم حالا پای من یه جای گیره نگو نه وقتی منتظر بودم کجا بودی حالا...
-
مشب دیگه آخرین شب برای موندن
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:10
ا امشب دیگه آخرین شب برای خوندن اما وعدهءدیدار ما کنج دلاتون قربون نگاه مهربون وبا صفاتون از یاد نبرین که رنگ مشکی رنگ عشقه لبخند پر از صداقت و ریارو عشقه این دفعه میگم هر کی نموندش به سلامت قربون وجودتون نگاهاتون عشقه دل میشه تنگ شما قربون روی ماهتون صدسبدیاس عقاقی پیش کش نگاهتون آسمون ستاره بارون میشه با شب شما تا...
-
به کی بگم
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:06
که دوریت خواب شبام وبرده همین روزاست بهت بگن چشم انتظارت مرده به کی بگم غم تو حسابی داغونم کرد واسهءدوری از تو خسته وحیرونم کرد کی باورش میشه من خونابه گریه کردم عمرو جونیام وبه جاده هدیه کردم گلای یاس ومریم شاهد این گزارند می خوام که زندگی کنم اگه اونا بزارن دلم برات چه تنگه دنیا دلش یه سنگه می دونم خیلی پیرم می خواد...
-
وقتی که نگاهم به نگاهت خیره میشه
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 15:06
دوست دارم زمان بایسته واسهءهمیشه چشما مون وببندیم بریم تا ته رویا اونجای که هیچوقت گلی پژمرده نمیشه هرچی غم داری از دل نازکی بگیریم اگه اشک از چشات جاری بشه برات بمیرم سرروشونه هام بزاریو برات بخونم یاد تو اسم توباشه ورد زبونم مهربونم آرزوم بی تو محاله لحظه هام بی تو سواله بی تو مقصد خیلی دوره راه عشقم بی عبوره من نمی...