یکی عادتش برادر کوشیه
یکی زاغ مردوموچوب میزنه
یکی از داغ دلش جون می کنه
یه نفر خواب روتخت نقره کوب
یکی حیرون روی دریای جنوب
یکی زندگی روزیبا می بینه
یکی اماخودشوتنهای تنها می بینه
آره این رسم میون آدما
یکی داروغو یکی داروغه شه
نمیشه رسمشون وعوض کنی
اگه حتی آسمون وارونه شه
حالا حرف منبا اون دسه ای
که هنوزعاشقنویکه سوار
جون هرچی مرده طاقت بیارین
که بریم باهمدیگه از این دیار