چشمای آسمونیتو تویه آسمون دیدم
مهربونیتو تویه لبخند نازت فهمیدم
لحن شیرین سلام تو یه حس ساده بود
لحظه هام برای عاشق شدنم آماده بود
نفرت از رسیدنه به مقصد و ندیدنت
حس از خاطره پاک نکردنه خندیدنت
همه و همش خلاصه شد برای یک سفر
تویه پرواز که می گفتش من و با خودت ببر
حس نزدیک شدن به دست بی رحم زمین
باور آخر پرواز و نگاه آخرین
مثه دل کندن از یه اسمون عشق عجیب
چه جوری میشه پیاده شد از این حس غریب
حس نزدیک شدن به دست بی رحم زمین
باور آخر پرواز و نگاه آخرین
مثه دل کندن از یه اسمون عشق عجیب
چه جوری میشه پیاده شد از این حس غریب
121 بهونه کردنا چه بی خبر
از حکایت یه عشق با تو دل تو یک سفر
این عدد رمز یه حس بود به زبون آسمون
کاش می شد تموم نشه این مقصد کوتاهمون
ممنونم