پنجرهء چشمای تو
وقتی به چشمام وا میشه
نمی دونی تو وجودم که چه غوغای میشه
لحظه ای که تو با منی
آتیش به جونم میزنی
گور میگره جون وتنم
وقتی که میگی با منی
نه می تونم بگم برو
نه می تونم بگم بمون
آخه من اینجام رو زمین
تو ولی اوج آسمون
بیشتری از یه آرزوفراترازیه خواستنی
عشق تو تو خون من این عشق ناگسستنی
وقتی که چشمات خیس شدن
طهارت عشق ودیدم
زمزمه های قلبتو با گوش دل شنیدم
یه سایه پا به پای من
به خوب بد راضی شدی
با من دیونه ترین چه ساده
هم بازی شدی
نه می تونم بگم برو
نه میتونم بگم بمون
آخه من اینجام رو زمین
تو اوج اوج آسمون