خندهای زورکی
اشکای یواشکی
شب وروزی بی هدف لحظه های الکی
ساعتای پر سوال
دل خوشی هاتو خیال
حسرت پرنده ای دل که نداره پروبال
این دوروز زندگی
طی شده تو کهنگی
میدونم دیگه بریدی تو هوای خستگی
میدونم خسته شدی
مرغ پر بسته شدی
میدونم طاقت نداری واسه سوز تشنگی
دل خوشی ها یه لحظه
به خندش نمی ارزه
از همکس طلبکار یه دنیا زیر قرضه
نه خط خطی نه ساده
مسافر گموگیج
یه جاده سختودشوار به مقصدپر ازهیچ
هوای تازه می خوام نگاه بی بهونه
خود خود صداقت جواب عاشقونه
یه حرف راستی راستی
از ته دل می خواستی
اون که بسازه تورو باهمه کاستی
یک شب بارونی بسه برای از نو تر شدن
یک گل شمعدونی بسه
برای عاشق تر شدن