BLACK LINE

دلنوشته

BLACK LINE

دلنوشته

شعر وقتی رفتی همچیم رفت از رضا صادقی

وقتی رفتی همچیم رفت
همهءدل بستگیم رفت

شب روز من یکی شدحتی حس زندگیم رفت
دیگه بی تو مرده بودم
حرف مردم شده بودم
توی خواهش نبودت تو خودم گمشده بودم
وقتی رفتی تازه فهمیدم کی بودی
واسهءمن تپش زندگی بودی
وقتی رفتی دیگه اون پنجره خالی
وقتی رفتی آره رفتی
وقتی رفتی
از تو مونده یادگاری
واسهءمن جزء بیقراری
خنده رو لبام اما از دلم خبر نداری
نه تو بودی نه ترانه
نه یه حرف عاشقانه
من مگه از تو چی خواستم فقطوفقط بهانه
وقتی رفتی همه چیم رفت
همهءدل بستگیم رفت
شب وروزم یکی شدحتی حس زندگیم رفت

زورکی نخندعزیزم از رضا صادقی

زورکی نخندعزیزم میدونم اومدی بازی
نمیخوام این آخرین بازی زندیگم ببازی
خودت راهت کنه فکر کن که جبران گذشتست
از منم می گذره اما به دلت چاله نسازی
اومدی بشکنی بشکن
از من ساده چی مونده
قبل تو هرکی بوده تمام تاروپود سوزونده
توام ازیکی دیگه سوختی می خوای تلافی باشه
بیا این تو دل وباقی احساسی که مونده
دل ما اونقده پارست بودنش مرگ دوبارست
آسمون سینهءما خیلی وقت بی ستارست
همینی که باقی مونده واسه دل خوشی تو بشکن
تیکه تیکهام بردن آخرینشم توبکن
نمی خوام بگزر عمری خسته شی واسه فریبم
یعقتونمیگره هیچکس آخه من اینجا غریبم
بزن وبروعزیزم مثل هرکس که زدو برد
طفلی این دل که همیشه به گناه دیگرون مرد
نفرتتواز غریبه سر یک غریب خراب کن
خندهءکوتاهم رو بیا گریه کن عذاب کن
مهمم نیست که چه جرمی یا گناهی این سزاشه
باقی دلم یه مشت خاک همینم می خوام نباشه
عقدهای یک شکستو خالی کن روی سر من
دیگه متروک موندو سرد خواب پیر صاحل من
ازنگاهات خوب می فهمم که تو فکرت یه فریبه
بازی بسه پاشو بشکن من غریبو تو غریبه
دل ما اونقده پارست بودنش مرگ دوبارست
آسمون سینهءما خیلی وقته بی ستارست
همینی که باقی مونده واسه دل خوشی تو بشکن
تیکه تیکهام بردن آخرینشم تو بکن
نمی خوام بگذر عمری خسته شی
واسه فریبم یعقتو نمی گیره هیچکس
آخه من که با خودم غریبم
بزنو برو عزیزم مثل هر کس که زدوبرد
طفلی این دل که همیشه
به گناه دیگرون مرد
دل ما اونقده پارست بودنش مرگ دوبارست
آسمون سینهءما خیلی وقته بی ستارست
همینی که باقی مونده واسه دل خوشی
تو بشکن
تیکه تیکهام وبردن آخرینشم تو بکن

زورکی نخندعزیزم از رضا صادقی

زورکی نخندعزیزم میدونم اومدی بازی
نمیخوام این آخرین بازی زندیگم ببازی
خودت راهت کنه فکر کن که جبران گذشتست
از منم می گذره اما به دلت چاله نسازی
اومدی بشکنی بشکن
از من ساده چی مونده
قبل تو هرکی بوده تمام تاروپود سوزونده
توام ازیکی دیگه سوختی می خوای تلافی باشه
بیا این تو دل وباقی احساسی که مونده
دل ما اونقده پارست بودنش مرگ دوبارست
آسمون سینهءما خیلی وقت بی ستارست
همینی که باقی مونده واسه دل خوشی تو بشکن
تیکه تیکهام بردن آخرینشم توبکن
نمی خوام بگزر عمری خسته شی واسه فریبم
یعقتونمیگره هیچکس آخه من اینجا غریبم
بزن وبروعزیزم مثل هرکس که زدو برد
طفلی این دل که همیشه به گناه دیگرون مرد
نفرتتواز غریبه سر یک غریب خراب کن
خندهءکوتاهم رو بیا گریه کن عذاب کن
مهمم نیست که چه جرمی یا گناهی این سزاشه
باقی دلم یه مشت خاک همینم می خوام نباشه
عقدهای یک شکستو خالی کن روی سر من
دیگه متروک موندو سرد خواب پیر صاحل من
ازنگاهات خوب می فهمم که تو فکرت یه فریبه
بازی بسه پاشو بشکن من غریبو تو غریبه
دل ما اونقده پارست بودنش مرگ دوبارست
آسمون سینهءما خیلی وقته بی ستارست
همینی که باقی مونده واسه دل خوشی تو بشکن
تیکه تیکهام بردن آخرینشم تو بکن
نمی خوام بگذر عمری خسته شی
واسه فریبم یعقتو نمی گیره هیچکس
آخه من که با خودم غریبم
بزنو برو عزیزم مثل هر کس که زدوبرد
طفلی این دل که همیشه
به گناه دیگرون مرد
دل ما اونقده پارست بودنش مرگ دوبارست
آسمون سینهءما خیلی وقته بی ستارست
همینی که باقی مونده واسه دل خوشی
تو بشکن
تیکه تیکهام وبردن آخرینشم تو بکن

شعر نرو از رضا صادقی

نروتوهم مثل من نمیتونی دوم بیاری
نروتوهم مثل من تو غصه کم میاری

نرو آهانرو
نروتوهم می پوسی می میری بی من نرو
توهم طاعون غم میگیری ای من نرو
آهانرونرو
نرو توکه می دونی من بی توتوبی من یعنی حسرت
توکه می دونی بی جواب می مونه عشق وعادت
تو که میدونی کم میشم
تو که میدونی کم میشی
توکه میدونی هم آغوش غم میشی
نرو آهانرو
بری جواب روزاتوچی میدی
حرفای ماروتو گوش کی میگی
تو میدونی توی این بچه بازی
من وتو هر دو بازندهءبازی
نروکه رفتنت صلاح ما نیست
ببین جدای تو مرام ما نیست
نرو نزار بگن عشق یعنی حسرت
نزار که این تمنابشه نفرت
نرو تو که میدونی من بی تو تو بی من یعنی حسرت
توکه میدونی بی جواب می مونه
عشق وعادت
تو که میدونی کم میشم توکه میدونی کم میشی
توکه میدونی هم آغوش غم میشی نرو
آها نرونرو

شعراین غم که تو صدام از رضا صادقی

این غم که تو صدام
زخم شب گریهام
یاد یه عشق کهنست که هنوزم باهام
با ماکه راه نیومد این روزگارنامرد
صدای من به جز تو
رو هر دلی اثر کرد
غصه واشک وحسرت اول مشق عشقه
حالا همه می دونندکه مشکی رنگ عشقه
کاش که می شد یه روزی بشی تو مهربونم
سربزاری رو شونم خودم برات بخونم
دلم برات تنگ شده جونم
میخوام ببینمت نمیتونم
بین ما دیوارای سنگین
فاصله
یک عمر می دونم
پنجرهءچشمای تو کاشکه به چشمام وا بشه
این بغض چند سالهءمن از تو گلوم رها بشه
من که فراموش کردنت چراواما داشت برام
بابای بارونت میشم بیاو کم کن گریه هام
واست دلم واست تنم واست تمام زندگیم
ازتو دوباره منع شدم بی تو حروم شد زندگیم
واست دلم واست تنم ای سر پناه خستگیم
آرامش وجود من بی تو حروم شد زندگی
از یه بغض قدیمی ببین کجا رسیدم
میون این جمعیت هرگز تو رو ندیدم
چه باشی چه نباشی از عاشقی میخونم
تا آخرین عمرم یه مشکی پوش می مونم