BLACK LINE

دلنوشته

BLACK LINE

دلنوشته

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو

یا دل از دیدن  تو  سیر  شود  بعد  برو


تازه  در  خانه  دل  جای  تو  آرام گرفت

صبر  کن  دل  زتو  دلگیر  شود  بعد برو


صبر  کن  مهر  کمی  پیر شود بعد برو

یا دل  از مه ز تو لبریز  شود  بعد  برو


چشم  از  شوق  تو  جوشید  شبی

صبر کن چشم کمی خیس شود بعد برو


دامن  اشک  براه  تو  نشست

باش  راه  تو  چمن گیر  شود  بعد برو


یک  نفر  حسرت  دیدار  تو بر دل دارد

چهره بگشای دلی سیر شود بعد برو


شوق لبخند  تو  بر  دل  مانده  است

خنده کن شوق فرا پیش شود بعد برو


تو اگر گریه کنی قفل دعا می شکند

صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو


اخم  کن  تا  که  دل  بیچاره

باز  در پای  تو  تحقیر  شود  بعد برو


خشم  از سوی  تو  بر  دل  زهر است

مکث کن خشم تو شمشیر شود بعد برو


یک دمی بر دل مشتاق نظر کن که دگر

دیده از  شوق گوهر  خیس  شود  بعد برو


خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد

باش تا خواب تو تعبیر شود بعد برو

خوب و بد

دارم از دستای عشقت یه جواریی رها میشم
اگه شاه بازیه عشقه تو دیگه مات و من کیشم
دارم میرم که از نو شم  گلم نگو گه بی رحمی
می خوام حرف رو راست تو این حرفارو می فهمی
واسه این که خیلی چیزا بمونه باید نباشه
گاهی ماهی واسه موندن باید از اب جدا شه
گاهی هم باید بمیری تا که یه زندگی نوشه
بهتره گلی نباشه تا باغ گلا دروشه
دارم از دستای عشقت یه جواریی رها میشم
اگه شاه بازیه عشقه تو دیگه مات و من کیشم
دارم میرم که از نو شم  گلم نگو که بی رحمی
می خوام حرف رو راست تو این حرفارو می فهمی
میدونم سخت جون میدم باور کن اینو فهمیدم
ولی خسته شدم بس که دلم رنجید و خندیدم
تو خوب و من بده عالم  از این حس تو خوشحالم
تو این حال و هوای عشق به جون توبده حالم
واسه این که خیلی چیزا بمونه باید نباشه
گاهی ماهی واسه موندن باید از اب جدا شه
گاهی هم باید بمیری تا که یه زندگی نوشه
بهتره گلی نباشه تا باغ گلا دروشه
تو خوب و من بده عالم  از این حس تو خوشحالم

دلم گفت

میخواستی که خرابت شم ، سرابت شم ؛رهام کردی ندونستی
که میگیره دلم ، دلی که زنجیره،دلی که از غصه میمیره ندونستی
عاشقم کردی
تویی که نفسم بودی ، کسم بودی ، تو هر لحظه گمم کردی
ببین حالا چه آشفته ام چه تیکه تیکه می افتم
شکستم پیش چشمام نیش حرف مردمم کردی
دلم گفت که نمیدونی ، نمی خونی نگاهم رو
دلم گفت که نمی فهمی خسته گی هایه تو راهم رو
نکردم باورش شد آخرش اینی که میبینی
دلو باختم به بد ساختم تورو نشناختم ای رسم بد آیینی
تو که ساده فراموش می کنی رویایه دیروزم
چه جور باور کنم باور کنی احساس امروزم
می ترسیدم ولی بازم دل و دادم به امیدی
خیال کردم که دنیای پر احساسم رو فهمیدی
دلم گفت که نمیدونی ، نمی خونی نگاهم رو
دلم گفت که نمی فهمی خسته گی هایه تو راهم رو
نکردم باورش شد آخرش اینی که میبینی
دلو باختم به بد ساختم تورو نشناختم ای رسم بد آیینی

حق با تو بود

حق با تو بود یه جا باید تموم شه ، تا کی روزات به پایه من حرومشه
خزونمون منتظر بهار نیست ، حق با توبود رسیدنی تو کار نیست
حق با تو بود گذشت دیگه جوونی ، ستاره و گریه و مهربونی
گذشت دیگه از من و تو بهونه ، دیوونه بازیایه عاشقونه
یکی بودو یکی نبود حق با تویه همه کسم من بدم عیب از تو نبود
یکی بودو یکی نبود باشه  برو بودو نبود
حق با تویه همه کسم من بدم عیب از تو نبود
حق با تویه روزا دیگه یه رنگ نیست
انگاری عاشق شدنم قشنگ نیست
تو راست میگی پایه ما رو زمینه
حق با تویه منطق دنیا اینه
حق با تویه ،حق با تو بود همیشه
تقدیر ما هیچ وقت عوض نمیشه
انگار دیگه با این چشای قرمز
باید بهت بگم گلم خدافظ خدافظ خدافظ
یکی بودو یکی نبود حق با تویه همه کسم من بدم عیب از تو نبود
یکی بودو یکی نبود باشه  برو بودو نبود
حق با تویه همه کسم من بدم عیب از تو نبود

زبون آسمون

چشمای آسمونیتو تویه آسمون دیدم
مهربونیتو تویه لبخند نازت فهمیدم
لحن شیرین سلام تو یه حس ساده بود
لحظه هام برای عاشق شدنم آماده بود
نفرت  از رسیدنه به مقصد و ندیدنت
حس از خاطره پاک نکردنه خندیدنت
همه و همش خلاصه شد برای یک سفر
تویه پرواز که می گفتش من و با خودت ببر
حس نزدیک شدن به دست بی رحم زمین
باور آخر پرواز و نگاه آخرین
مثه دل کندن از یه اسمون عشق عجیب
چه جوری میشه پیاده شد از این حس غریب
حس نزدیک شدن به دست بی رحم زمین
باور آخر پرواز و نگاه آخرین
مثه دل کندن از یه اسمون عشق عجیب
چه جوری میشه پیاده شد از این حس غریب
121 بهونه کردنا چه بی خبر
از حکایت یه عشق با تو دل تو یک سفر
این عدد رمز یه حس بود به زبون آسمون
کاش می شد تموم نشه این مقصد کوتاهمون